وصول کافی ج4 ص 175 حدیث 4
معاویه بن وهب گوید سالی ما بطرف مکه حرکت کردیم و با ما پیری بود خداپرست و اهل عبادت ولی معترف بمذهب شیعه نبود و اطلاعی از ان نداشت وبمذهب سنیها که تمام خواندن نماز براب مسافر جایز دانند نمازش را درراه تمام میخواند و برادر زاده ای داشت مسلمان وشیعه مذهب که همراهش بود پس ان پیر بیمارشد من ببرادرزاده اش. گفتم کاش مذهب شیعه را بعمویت پیشنهاد میکردی شاید خدا اورا نجات دهد همه همراهان ما گفتند بگذارید پبر مرد بحال خود بمیرد زیرا همین حال گه دارد خوب است ولی برادرزاده اش تاب نیاورد تا باالاخره بدو گفت ای عمو جان همانامردم پس اژ رسولخدا ص مرتد شدند جز عده کمی و علی بن ابطالب مانند رسوخدا ص بود که پیروی واطاعتش. لازم بود وپس از حق طاعت از ان او بود گوید ان پیر مرد نفسی کشید و فریاد زد و گفت من هم بر همین عقیده هستم و جانش از تن بیرون امد ومردو پس ما شرفیاب خدمت حضرت صادق ع شدبم علی بت سری یکی از همراهان ماسخن پیر مرد رایا جریان بانحضرت عرضکردحنصرت فرمود او مردیست از اهل بهشت علی بن سری عرضکردانمردجز در ساعت از مذ هب شیعه هیچ اطلاعی نداشت فرمودچه چیز دیگر از او میخواهید بخداسوگند وارد بهشت شد