اصول کافی جلد 2 صفحه 397 بفیه از قبل
موسی بن جعفر بن ع باو فرمود رفیفی که ملاقاتش کردی تدا نصیحت کرده است راهب گفت قربانت اس او چه بود فرمود او متمم بن فیروز و اهل فارس میباشد واز کسانی است که بخدای یکتای بی شربک ایمان اورده واورا با پاکدلیبقین پرستش نموده وچون از قوم خودترسیده از انها فرار کرده وپروردگارش باو حکمت بخشیده.و براه مستقیمش هدایت فرموده واز پرهیزگارانش قرار داده و میان او بندگان با اخلاسش شناسایی بر قرار ساخته واو در همه سال مکه را بعنوان حج زیارت کندو اول هر ماه عمره گزارد وبفضل ویاری خدا از منزلش که در هند است بمکه میابد خدا سپاسگزارانراایگونه پاداش میدهد انگاه راهب مسایل بسیاری از امام پرسید وحضرت همه را جواب فرمود سپس از راهب مطالبی .رسید و او هیچ پاسخی نمیدانست انگاه راهب گفت بمن خبر ده ان 8 حرفیکه از اسمان فرود امد و چهار ان در هوا بماند ان چهار حرف که در هوا بماند بر که نازل شد چه شخصی تفسیرش کند فرمود او قایم ماست. که خدا بر او نازل کند واو هم تفسبرش نماید. و انچه بر صدیفین پیغمبران و هدایت شدگان نازل نکرده بر او نازل کند انگاه راهب دوحرف از ان چهار حرف را که در زمین است بمن بفرما فرمود هر چهار حرف را تو میگویم. اما اولش. هیچ شایسته پرستشی جز خدای یکتا بی شریک باقی نیست دوم محمد رسول خداست با اخلاص سوم ما اهلبیت او هستبم جهارم شیهیان ما از ماوما از رسولخدا و رسول خدا از خداست بوسله یعنی بوسیله پیروی و فرمانبر داری شیعیان ما از دسته ما میشوندو ما از پیغمبر و او از خدا