اصول کافی جلد 2 ص 456 حدیث 6
پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۰۹ ب.ظ
ابو عبدالله نسایی گوید چیز هایی از جانب مرزبانی حارثی بناحیه مقدسه رسانیدم که در میان انها دست بند طلایی بود همه پذیرفته شد و دست بند بمن رد شد و مامور بشکستن شدم من انرا شکستم در میانش چند مثقال اهن و مس یا فطع بود من انها را خارج ساحتم و فرستادم پذیرفته شد 7 جماعتی از اهل مدینه که از اولاد ابیطالب بودند حق داشته برای امام حسن عسگری ع پسری قایل که امام دوازدهم است و حفوق انها در وقت معینی بایشان میرسید چون امام خسن عسگری ع در گذشت ثابت بودند ورسید از دبگران بریده و نامشان از میان برفت والحمد لله رب العلمین
۹۹/۰۱/۱۴