اصول کافی جلد 2 ص434 بقیه از قبل
همه این اشخاص انجا بودند تا تنحضرت وفات کرد وشهر سامره. یکپارچه ناله شد سلطان ماموری خانه حضرت فرستاد که اتاقها را بازرسی کرد وهرچه در انحا بود مهر و موم نمود و در جستجوی فرزند او بودو زنانیکه ابستنیرا تشخیص مبدادند اورندوکنیزان انجضرت را بازرسی کردندیکی از انهاگفت در اینجاکنیزی است که ابستن است اکرادر اتاقی نگه داشنندوتحریر خادم و اصجابش را با چندزن بر او گماشتند سپس اماده تجهیز انحضرت شدند وبازارهارا بستند وبنی هاشم وسرلشگران و پدرم ومردم دبگر جنازه اش بودند در انروز سامره مانند روز قیامت شده بود چون از تجهیز فارغ شدند سلطان دنبال برادر خود ابو عیی بن متوکل فرستاد ودستور داد بر جنازه نماز بعخوانچون جنازه اماده نماز شد ابو عیسی پیش امد و پرده ا از روی حضرت برداشت واو را بعلویان وعباسیان بنی هاشم و سرلشگران و نویسندگان قضات ومعدلان کسانیکه بعدالت حکم میکنند نشان داد و گفت این حسن بن علی محمد بن الرضا است که باجل خود ودر بستر خود مرده و از جمعی. خدمتگزاران امیرالمومنین و مردم ثقه مانند فلام فلان و از قضات هم مننو فلان فلا،ن بر بالینش حاضر بوده اند ولی بقول مرحوم مجلسی اینکارها بیشتر دلالت دارد که همان سلطان امام را کشته و مسموم. ساخته است انگاه رویش را پوشید ودستور جنازه را بردارند جنازه را بر دارند جنازه را از وسط منزل برداشته شد و درخانه ایکه پدرش دفن شده بود بخاک سپرده شد