اصو کافی جلد 2 ص 426 حدیث 6
ابی یعقوب گوید شبی محمد بن فرج را پیش از مرکش در برابر امام هادی ع دیدم حضرت باو نگریست و او فردا بیمارشد چند روز کهبیماریش گذشت بعیادتش رفتم سنگین شده بود بمن خبر داد که امام برای او پارچه فرستاد ه و او انرا در همان پارچه کفن کردند ابن یعقوب گوید امام هادی ع همراه ابن خضیب دیدم ابن خضیب بحضرت عرضکردراه برو قربانت گردم فرمود تو چلوتری چهار روز بیشتر نگذشت که چوبهای شکنجه را بپای ابن خضیب گذاردند و سپس خبر مرگش رسید واز او روایت شده که چون این خضیب در باره خانه ایکه از انحضرت مطالبه میکرد پافشاری نمود امام برایش پیغام داد با در خواست از خدای عزوجل ترا بروزگار مینشانم که اثری از تو بجا نماند سپس خدای عزوجل هم اورا در همان ایام گرفتار ساخت 7 یکی از اصحاب ما شیعیان گوید رونوشت نامه متوکل را بامام هادی ع در سال 243 از یحیی بن هر ثمه گرفتم اینست متن ان نامه بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد همانا امیرالمومنین یعنی خودم که متوکل عباسی قدر تو را میشناسد و خویشاوندی تورا با پیغمبر وهم با خود رعایت میکند و حق تو را لازم میداد وبرای اصلاح حال تو و خاندانت و عزت خوشبختی و اسودگی تو و ایشان هرچه لازم باشد فراهم میکند ودر این رفتار خشنودی پروردگار و انجام دادن حقیکه از تو وایشان بر او واجب است طلب میکند بقیه دارد