دستمایه عمر

مجموعه ای از احادیث معتبر حاصل پژوهش سید حسین صادق زاده

دستمایه عمر

مجموعه ای از احادیث معتبر حاصل پژوهش سید حسین صادق زاده

۱۳۲ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

حفص بن غیاث گوید شنیدم حضرت صادق ع میفرمود اگر بتوانی که شناخته نشوی و گمنام باشی همان کار بکن چه باکی بر تو باشد که مردم تو را نشنایند وچه باکی است تورا که نزد مردم نکوهیده باشی در صورتیکه نزد خدا پسندیده باشی و سپس فرمود پدرم علی بت ابیطالب ع فرموده خیری در زندگی نیست جز برای دو نفر یکی مردی که هر روز کار خیری بر کارهای خیر گذشته بیفزاید و دیگر که مردی که  مرگش را با توبه تدارک ببیند  و کجا توبه تواند  بخدا سوگند اگر سجده کند تا گردنش.بریده شود بجز با ولایت ودوستی ما اهل بیت خدای تعالی توبه اش ا نپذیرد اگاه باشید ایا کیست که حق مارا بشناسدوامید ثواب بوسیله ما داشته باشدوبخوراک نیم مد که تقریبا پنج سیر است در هر دوزراضی باشد وبدانچه از جامه که عورتش را بپوشاند و سرش را در خود ستور سازد حشنود باشد با اینکه در همین اندازه هم ترسان و هراسان باشند  ودوست دارند بهره شان از دنیا همان باشد و بهمین سان خدای عزوجل انهارا توصیف کرده و فرموده است و انانکه در راه خدا بدهند انچه بانها داده شده و دلشان ترسان است که بسوی پروردگارشان باز گشت کنند  سوره مومنون ابه 60 سپس فرمود چه جیز بانها داده شده بخدا سوگند بدانها با اطاعت حدا  محبت ولایت ما خاندان داده سد و با اینحال باز هم ترسانند ترسشان شک  تردید نیست بلکه می ترسند مبدا در دوستی وفرمانبرداری از ما مقصر باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۲۰:۵۱
سید حسین صادق زاده

حضرت صادق ع بمردی فرمود تو را طبیب خودت کرده اند و درد را هم برایت گفته اند ونشانه سلامتی همان نشانه سلامتی را نیز یاد داداند وبداروهم تو را رهنمایی کرده  اند اکنون بنگر تا چگونه در باره ان رفتار کنی   شرح حدیث مجلسی ره گوبد درد همان اخلاق زشت وگناهان کشنده است  نشانه سلامتی همان نشانه هاییست که خدا ورسول و اییمه اطهار فرموده اند مانند سوره مومنون وسایر انچه در اوصاف مومنین و متقین گفته شده است وبسیاری از انها گذشت و دارو  توبه و اسغفار است وهم چنین هم نشینی با اخیار و پرهیز کردن از اشرار وزهد در دنباوتحقیق در اطراف امراض حسم کردن و مداوای هر کدام را بضد  خودش ووووتا انجا که کوید و اکنون نگاه کن ببین چگونه در رسبدگی بخودت قیام کنی و درد های انرا درمان کنی واگر در این باره کوتاهی کنی خود را کشته ای و هر که خود کشی کند سزایش تا ابد دوزخ است 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۲۰:۱۳
سید حسین صادق زاده

مفصل بن عمر گوید حضرت صادق ع ای مفضل مردم ویشتن را بوسیله بسم الله الرحیمو بسوره فل هوالله احد نگهداری ومحافطت کن انرا از سمت راستت و از و از سمت چپت واز پیش رو یت و آز پشت واز پشت سرت و از بلای سرت وازیرپایت بخوان یعنی بشش جهت بخوان و چون بر سلطان ستمکاری وارد شدی همینکه نگاهت باو افتاد سه بار انرا یعنی سوده فل هوالله را بخوان وبا دست چب بشمار واز خواندن ان جدا مشو  وادامه بده تا از نزدش بیرون ایی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۱۳:۱۵
سید حسین صادق زاده

 کامل تمار گوید امام باقر ع فرمود و براستی که مومنان رستگارند 1 سوره 23 میدانی کیانند  عرض کردم ا بهتر میدانید فرمود براستی که مومنان تسلیم شوندگان رستگارند تسلیم شوندگان همان نجیبانند پس مومن غریب است و خوشا حال غریبان   یعنی ون مومن با تسلیم کمیاب است  پس او عریب استزیرا هم انس ندارند وانسش تنخابا خداست  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۱۱:۱۸
سید حسین صادق زاده

امام صادق ع میفرمود هر که را خوش اید که تمام مراتب ایمانرا کامل کند باید بگوید گفتار من نسبت بهر موصوعی گفتار ال محمد است در انچه بواسطه تقیه یا عدم فهم مخاطب پنهان کنند و در انچه اشکار دارند در انچه از ایشان بمن برسد ودر انچه بمن نرسد 7 زراره یا برید گوید امام باقر ع فرمود بتحقیق که خدا امیرالمومنینع را در کتابش مخاطب ساخته است عرص کردم در کجا فرمود در این قول و اگر انها زمانیکه بخویش ستم کردند تو امده واز تو امرزش خواسته بودند وپیغمبر بر ایشان امرزش خواسته بود خدا را توبه. پذیر و مهربان مییافتند نه بپروردگارت سوگند ایمان ندارند تا ترا در مشاجرات خویش حاکم قرار دهند یعنی در پیمانیکه بستند که اگر خدا حکم کرده یی  از گفتن یا بحشیدن و ملالی نیابند و بی چون چرا گردن نهند خطاب در جمله جاووک متوجه امیرالمومنین ع است نه پیغمبر زبرا سپس میفرماید و پیغمبر ص بر ایشان امرزش خواسته بود واگر خطاب متوجه  پیغمبر بود باید بفرماید وتو بر ایشان امرزش 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۱۰:۴۴
سید حسین صادق زاده

رسول اکرم ص صاحب اخلاق برجسته برای موفقیت پیامبر ص در انجام رسالت اش عوامل متعددی  را می توان مطرح کرد که از مهم ترین انها جاذبه اخلاق پیامبرص بودصفات عالی انسانی مکارم اخلاق چنان در او جمع که دشمنان سر سخت را تحت تاثیرقرار می دادو بتسلیم وا میداشت و دوستان راسخت محذوب میکرد بلکه اگر این را معجزه اخلاقی پیامبرص بنامیم اغراق نکردایم در باره اخلاق نیکوی پیامبرص و کذشت و مهربانی وایثار و تقوای ان حضرت داستان های زیادی نقل شده است در حدیثی از امام حسین ع امده که ازپدرم امیرالمومنین علی ع در باره ویژیگی رندگی پیامبرص واخلاق او سوال کردم پدرم مشروحابه من پاسخ فرمود در بخشی از پاسخ امام امده است  پیامبر ص با هم نشینانش دابما خوشرو وخندان و ملایم بود هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگز و بد زبان و عیب جو و چابلوس نبودچ کس از او مایوس نمی شد هر کس به در خانه او میامد نومید باز نمی گشت خودراز سه چیز ناپسند ازاد کرده بود مجادله در سخن پرگویی و  دخالت درکاری که به او مربوط نبود سه کاررابامردم نمی کرد کسی را مذمت وسرزنش نمیکرو.ولغزش وعیوب پنهایی مردم را جست وجو نمیکردو هر گز سخن نمی گفت مگردر مورد اموری که ثواب الهی را امید داشت  هرگاه فرد غریب و ناگاهی با خشونت سخن میگفت و چیزی می خواست تحمل میکرد وبه یارانش میفرمود هر کسی را دیدید که حاجتی دارد به اعطا کنید هرگزکلام کسی را قطع نمیکرد تا سخنش پایان یابد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۷:۱۹
سید حسین صادق زاده

یونس بن طبیان ومفضل بن عمر و ابوسلمه سراج و حسین بن ثویر بن ابی  فاخته نزد امام صادق ع بودند حصرت فرمود  خزانهای زمین وکلید هایش نزد ماست اگر  من بخواهم با بک پایم بزمین اشاره و بگویم هر چه طلا داری بیرون بیار ببرون اورد انگاه با یک پایش اشاره کرد وروی زمین خطی کشید زمین شکافت سپس با دست اشاره کرد و شمش طلایی باندازه یک وجب بیرون اوردو فرمود خوب بنگربد چون نگاه کردیم شنشهای بسیاری روی دیدیم که مبدرخشبد یکی از مابحضرت عرض کرد قربانت بشما چه چیز ها عطا شده در صورتیکه شیعیانتان محتاجند فرمود هما نا خدا دنیاو اخرت را برای ما و شیعیان ما جمع کند و انهارا ببهشت پر نعمت در اوردو دشمن مارا بدوزخ برد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۴:۳۸
سید حسین صادق زاده

مفضل بن عمر گوید ابو جعقر منصور خلیفه عباسی بحسن بن زیدکه از طرف او والی مکه ومدینه بود پیغام داد که خانه جعفر بن محمد را بسوزان او بخانه امام اتش افکند وبدر خانه وراه روسرایت کر د امام صادق ع بیرون امد و در میان اتش گام برداشته راه میرفت و میعرمودمنم پسر اعراق الثری منم پسر ابراهیم خلیل الله که اتش نمرود بر او سرد وسلامت گشت توصیح اعراق اثرا بمعنی ریشه های در زمین است و ان لقب اسماعیل پیغمبراست و شاید جهتش ایسنتکه اولاد اسماعیل رگ وریشه در اطراف زمین براکنده شدند وافتخار امام صادق ع باو از این نظر است که او فر زند شریف وگرامی جناب ابراهیم است 3 رفید غلام یزید بن عمر بن هبیره گوید این هبیره بر من غضب کرد و قسم خوردکه مرا بکشد من از او گریختم و بامام صاوق  ع پناهنده وگزارش خوددا بیان کردم امام بمن فرمود برو و اورا از جانب من سلام برسان وباو بگو من غلامت رفید را پناه دادم با خشم خود باو اسیبی مرسان بحثرت عرضکردم قربانت گردم او اهل شامست   عفیده پلیدی فرمود چنانکه بتو میگویم نزدش برو من راه را در پیش گرفتم چون به بیابانی رسبدم رد عربی بمن رو اورد وگفت کجا میروی من چهره مر دیکه کشته  شود در تو میبینم انگاه گفت ستت را بیرون کن چون بیرون کردم   گفت دست مردیستکه کسته میشود سپس گفت پایت را نشان دادم گفت پای مردیست که کشته میشود باز گفت تنترا ببینمچون تنم، را دبد گفت تن مردیستکه کشته شود انگاه گفت زبانت را بیرون کن چون بیرون اوردم گفت برو که باکی بر تو نیست زیرا در زبان تو پیغامی است که ا گ ر ان رابکو ههای ا

استوار  رسانی مطیع تو شوند  پس بیامدم تا در خانه ابن هبیره رسیدم اجازه خواسستم چون وارد گفت خیانتکار با پای خود نزد تو امد علام زود سفره چرمی و شمسی  را بیاوردو دستور داد شانه و سر مرابستند جلاد بالای سرم ایستا.د تا گردنم بزند  من گفتم اب امیر تو که با جبر وزور نیافتی بلکهبا پای خود امدم من پیغامی دارم که مبخواهم بتو باز گویم سپس خود دانی گفت. بگو گفتم مجلس را خلوت کن او بحاضرین دستور داد بیرون رفتند گعتم جعفر بن محمد با بتو.    سلاممیرساند ومیگوید من غلامت رفید را پناه دادم با خشم خود باو اسیبی مرسان گفک ترا بخدا جعفر بن محمد بتو چنین گفت و بمن سلا،م رسانید من برایش قسم خوردم او تا سه بار سخنش را تکرار کرد سپس شانه های مرا باز کرد و گفت من باین قناعت نمیکنم وازتو خرسند نمی شوم و بحود اجازه

 نمیدهم گفت بخدا که من جز بان قانع نشوم پس من هم چنانکه بسرم اوردبسرش اورد  م وبازش کردم او مهر خود رابمن داد وگفت تو اختیار دار کارهای من هستی هر گونه خواهی رفتار کن 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۲۴
سید حسین صادق زاده

صفوان بنیحی گوید چون موسی بن جعفر ع در گذشت امام  رضا ع ار امامت خود سخن گعت ما بر او بیمناک شدبم بحضرت  عرض شدشما امر بزرگیرا اظها رکرده اید وار این  طغیان گری هارون بر شما میترسیم فرمود او هر چه خواهد تلاش کند برمن راهی نداردنتواند بمن اسیبی رساند 3 پسر منصور گوید شبی خدمت امام رضا ع رسیدم واو در پستوخانه بود پس دستش را بلند کرد مثل اینکه ر خانه ده چراغ باشد دوشن ومنورگشت انگاه مرد دیگری اجازه تشرف گرفت حصرت دستش را بینداخت و باو اجازه دادغفاری گوید مردی از خاندان ابی رافع غلام پیغمبر ص که نامش  طیس بود واز من طلبی داشت مطالبه داشت مطالبه میکرد و پا فشاری مینمو د مردم هم اورا کمک میکردند چون چنین دید نماز صبح رادر مسجد پیغمبر ص گزاردم و بامام رضا ع که در عریض بود روی اورومچون نزدیک خانه اش رسیدم ان حثدت پیداشد بر الاغی سوار بود و پیراهن وردایی در بر داشت چون نگاهم بامام افتاد از انحضرت خجالت کشیدم  حضرت رسید وایستاد و نگاه کرد من سلام کردم ماه رمصان بود گفتم خدا مرا قربانت کند غلام شماطیس. از من  طلبی و بخدا که مدا رسوا کرده است من با خود گمانمبکردم باو میفرماید از من بدارد و بخدا که من نگفتم او چقدر از من میخواهدبمن فرمود بنشین تا برگردم من بودم تا نماز مغرب را گزاردم وروزه هم داشتم سینه ام تنگی کرد وجواستم بر گردم که دبدم حضرت پیداشد و مروم گردش بودند گدایان بر سر راهس نشسته بودند واو بانها تصدق میداد از انهاگذشت تا داخل خانه شد سپس بیرون امد و مدا بخواست من نزدش رفتم و داخل منزل شدبم او بنشست ومن هم نشستم من شروع کردم و از احوال ابن مسبب که امبر مدبنه لود وبسیاریاز اوقات در باره اوبا حثرت سخن گفتم چون فارغ شدم فرمود گمان ندارم هنوز افطار کرده باشی  عرض کردم نه برایم غذایی طلبید و پیشم گذاشت و بغلامش عرمود تا همراه من بخورد من وغلام غذاخوردیم چون فارغ شدبم فرمود تشک را بروار  وهرچه زیرش هست بر گی. چون بلند کردم اشرفی هایی در انجا بود من بد داشتم ودر استینم نهادم حضرت دستور داد چهار تن از غلامان همراه من بیایند تا مرابمنزلم رسانند  من دوت ندارم که مرا مراه غلامان شما ببیند فرمود راست گفتی و خدا  چونترا براه هدایت برد بانهادستور داد هر وقت من گفتم بر کردند چون نزدیک منزلم رسبدم ودلم ارام شد انها را بر گردانیدمو بمنزلم رفتم وچراغ طلبیدم و باشرفیها نگریستم دبدم 48 اشرفی است وطلب انمرد از من 28 اشرفی بود در میان انهایک اشرفی جلب نظرم کرد ومرااز زیباییش خوشم امد اورا بر داشتم و نزدبک چراغ بردم دبدم اشکاروحوانا روی ان نوشته است 28 اشرعی طلب انمرد است وبقیه از خودت وبخد  ا که من نمیدانستم باو نگفته بودم او چقدر از من میخواهد و سپاس پروردگار جهانیان را که ولی خود را عزت دهد  5 یکی ازاصحاب گوید سالیکه هارون حج گذارد امام رضا ع از مدینه بقصد حج بیرون شد   تا بکوهی رسبد که دست چب راهست وفتی بجانب مکه روی  وبانکو هفارغ مبگفتندحصرت رضا ع نگاهی بکوه کرد و فرمود ساختمان کنندخ و خراب کننده روی  فارغ  میگفتنند  قطعه قطعه شود ما معنی ین سخن را نفهمیدیم چون حضرت از انجا پشت کردوهارون رسبد در انجا بار انداخت جعفر بن یحیی برمکی کهدر بارهارون دولت وشوکت بزرگی داشت بالای ان کوه رفت ودستور داد برای او در انجا مجلسی بسازند چون از مکه بازگشت بالای ن کوه رفت و دستور داد خرابش کنند و   چون بعراق باز گشت بامر هارون قطعه قطعه شد  توصیح داستان جعفر برمکی که موردتوجه وعنایت خاص هارون ارشید بود تا انجاخواهرش عباسه بازدواج او در اوردو سپس بر او غضب و بیاسر خادمش دستور داد اورا بکشد و طایفه برامکه را ریشه کن کرد در کتب تواریخ مشهور است مجلسی ره در کتاب مراتالعقول 409 ابن تاریخ را ر مروج اذهب میعودی باختصار نقل میکند  ابراهیم بن موسی گوید راجع بطلبیکه از امام رضا ع داشتم اسرار وپا فشاری میکردم و او مرا وعده میداد یک روز که باستقبال والی مدینه میرفت من همراهش بودم نزدبک قصر فللان رسید ودر سایه درختان فرود امد منهم فدود امدم و شخص سومی با ما نبود عرضکردم قربانت عید نزدیک است وبخدا که من درهم عیر درهمی ندارم حضرت با تازبانه اش بسختی زمین را خراش داد سپس دست برد وشمش طلایی از انها برداشت و فرمود اینرا بهره خود ساز و انچه دیدی پنهان دار 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۱۵:۰۱
سید حسین صادق زاده

حصرت امام رضا ع در سال 148 متول شد وور ماه صفر 203 بسن 55 سالگی دد گذشت در تاریخ ان حصرت اختلافست  ولی این تاریخ درست تر است انشاالله انحصرت در قریه یی از شهر طوس بنام سناباد که تا نوقان یک جیغ راهست وفات یافت ودر انجا مدفون گشت مامون انحصرت از راه بصره و شیراز که شیعیان کمتر بودند  بمرو حرکت داد چون مامون از مرو بیرون امد ورهسپار بغداد گشت انحصرامت را همراه خود برد ولی امام در ان قریه وفات کرد مادرش ام ولد و نامش امالبنین است.هشآم بن احمر گوید موسی بن جعفر بمن فرمود میدانی کسی از اهل مغرب بمدینه آمده است  گفتم نه فرمود چرا مردی امده است بیا برویم پس سوار شد من هم یوار شدم و رفتیم تا نزد انمرد رسیدیم مردی بود از اهل مدینه که برده همراه داشت من گفتم بردگانت را بما نشان ده و هفت کنیز اورد که موسی بن جعفر در باره انها فرمود این را نمیخواهم  سپس فرمودباز بیاورگت من جز یک دختر برده بیمار ندارم فرمود  برای تو چه زیاانی دارد  که اورا نشان دهی او امتناع کردو حصرت هم بر گشت فردآ فرستاد و فرمود و باو بگو  نظرت نسبت بان دختر چند است بهر چند که گفت تو بگو از ان من باشد من نزد او امدم گفت ان دحتر از این مقدار کمتر نمی دهم گفتم از ان من باشد گفت از تو باشد ولی بمن بگو مردیگه دیروز همراه تو  بود کیست گفتم مردبست از طایفه  بنی هاشم گفت از کدام  بنی هاشم گفتم بیش ازاین نمیدانم گفت من داسنان این دختر را برایت بگویم اورا از دورترین نقاط خریدم نی از اهل کتاب بمنبر خوردو گفت ابن دختر همراه تو چکار میکند گفتم اورا برای خود خریده ام گفت سزاوار نیست که او نزد مانند تویی  باشد این دختر سزاوار است نزد بهترین مرد روی زمین باشدو پس از مدت کوتاهی که او نژد او باشد پسری زاید که در مشرق مغرب زمین مانندش متولد نشده باشد من ان دختر نزد امام بردم دیر زمانی نگدشت که امام رصا متولد شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۱۳:۱۵
سید حسین صادق زاده