قال الر ضا کلنا سفینه النجاه و لاکن سفینه الحسین اوسع و لج البحر اسرع امام رضا ع فرمود همه ما اهلبیت کشتی نجات هستیم ولی کشتی نجات حسین وسیع تر ودر تلاطم امواج سریع تر است عجب کیمیایی ولای حسین است خوشا ان دلی کاشای حسین است مسلم بدان میزبان زهرا به هرجا که بزم عزای حسین است بهشت است مزد عزاداری او بر این وعده ضامن خدای حسین است شفا یافتن فطرس ملک هنگامی که امام حسین ع متولد شد خداوند هزار ملک را به همراهی جبرییل امین از برای تهنیت و مبارک باد حضور خاتم انبیا ص فرستاد و جبرییل چون هبوط به زمین کرد با فطرس ملک که از جمله ملکه عرش بود و به دلیل تاخیر در اجرای امری از اوامر الهی و ترک اولی مورد غضب خداوند قرار گرفت و پروردگار اورا مخیر نمود که غذاب خوبش را در دنیا ببیند یا اینکه در اخرت گرفتاری شود و او عذاب دنیا را اختیار نمود زیرا که عذاب دنیا موقت و زود گذر و گرفتار اخرت سرمد و تمام نشدنی پس خداوند پر و بال او را در هم شکست و در یکی از جزایر دور افتاده افکند و دود غلیظی هم در ان جزیره ایجاد نمود تا او در اذیت باشد و او در حدود هفتصد سال در ان جزیره معذب بود تا اینکه دید جبرییل با هزار ملک هبوط به زمین کرده و دانست که امر مهمی در زمین روی داده است پس از جبرییل سوال کرد با این همه شکوه و جلالت به کجا می روید جبریل پاسخ داد خداوند مولودی به پیامبر اسلام عطا فرموده و ما از برای تهنیت و عرض تبریک به حضور او میرویم فطرس عرضه داش ت معلوم می شود که این مولود در نزد خداوند بسیار گرامی و معزز است و انگاه گفت ای جبریبل مرا نیز به همراه خود ببر شاید به برکت ان مولود معظم خداوند ار سر تقصیر من بگذرد و مرا به مقام خویش بر گرداند جبرییل تقاضای فطرس را پذیرفت و اورا به همراه خود به حضور حضرت رسول ص اورد و بعد از عرض سلام وابلاغ تبریک و تهنیت از طرف حضرت سبحان حال فطرس را تذکر داد فقال رسول الله ص یا فطرس ءامسح جناحک علی هذا المولود پس رسول خدا ص فرمود ای فطرس پر و بال خود را به قنداقه این مولود عزیز بکش فمسح فطرس جناحه علی الحسین ع فردهء الله ءالی حالته الاولی سپس فطرس پر و بال خویش را به قنداقه سید الشهدا ء ع کشید و به مجرد این کار پر وبال شکسته اش به حالت اول باز گشت و مورد عفو خداوند سبحان قرار گرفت چون فطرس شفا یافت و بخشش خداوند را دریافت بی نهایت شادمان گشت و گفت ای رسول خدا به جهت منتی که فرزندت حسین بر من دارد سه کار را تا روز قیامت برای او متعهد می شوم 1 هرکس صلوات و دردود و تحیت بر ان جناب بفرستد صلوات اورا به ان حضرت عرضه می دارم 3 هر کس از خانه خویش به قصد زیارت حسین حرکت کند اورا در راه از خطرات حفظ می کنم تا اینکه موفق به زیارت قبر ان بزرگوار شود و چون قطرس به طرف اسمان پرواز کرد می گفت من مثلی و انا عتاقه الحسین چه کسی مثل من است و به مقام من نایل می شود و حال انکه من ازاد شده حسین هستم گهواره جنبان حسین سلمان گوید روزی درخانه حضرت زهرا ع واذن دخول وورود گرفتم وچون داخل شدم دیدم که حضرت زهرا ع مشغول اسیاب کردن است ودستاس را می چرخاند در حالیکه دستان مبارکش مجروح شده است عرض کردم ای سیده زنان وای مخدره دوران چرا به فضه دستور نمی دهید تا دستاس نماید جواب فرمود پدر برزرگوارم امر عرموده که کارهای خانه یک روز بر عهده من ویک روز بر عهده فضه باشد واینک نوبت من است دراین سنخن بودیم که ناگاه امام حسین ع در گهواره به گریه در امد پس عرض کردم ای سیده عالمیان مرا در کارتان شریک نمایید حضرت فرمود تو دستاس کن تا من حسین را ارام نمایم سلمان گوید من مشغول دستاس کردن شدم مدتی بعد بانگ اذان بر خاست و من جهت اقامه نماز عازم مسجد شدم پس از نماز امیر مومنان ع را گفتم ای امیر مومنان شما اینجا نشسته اید و فاطمه زهرا دستان مبارکش از دستاس کردن مجروح شده است پس امیرمومنان ع گریان شد و فورا به خانه رفت هنوز مدت کوتاهی نگذشته بود که ان حضرت شادمان و خوشحال باز گشتند حضرت ختمی مرتبت ص فرمودند یا علی گریان رفتی وحندان امدی عرض کرد عرض کرد یا رسول الله چون وارد خانه شدم فاطمه را دیدم که از خستگی خواببده است- ودستاس بی انکه کسی انرا حرکت دهد می گردد و گهواره حسین بی انکه کسی انرا بجنباند در حال جنبش است و ندایی می اید که برای حسین لالایی می گفت و چنین می خوند ان فی الجنه نهرا من لبن لعلی و لزهرا و حسین وحسن کل من کان محبالهم یدخل الجنه من غیر حزن در بهشت نهری است از شیر از برای علی و زهرا وحسین وحسن ع هرکس دوستدار انان باشد بی حساب داخل بهشت می شود پس حضرت رسول ص فرمودند یاعلی بشارت باد تو را به بهشت جاویدان و جوی شیر که طعم ان هر گز متغیر نمی شود و بشارت باد دوستان تو را انگاه فرنود یاعلی ایا دانستی که چه کسی دستاس را می چرخاند و چه کسی گهواره را می جنباند عرض کرد خدا و رسولش بهتر می دانند حضرت فرمود انکه گهواره را می جنباند جبربیل و انکه دستاس را می چرخانید میکایبل بود تشوبق جبرییل نقل است که روزی امام حسن وامام حسین ع در حالی که کودک بودند در حضور پیامبر اکرم ص با یکدیگر کشتی می گرفبند رسول خدا ص کشتی وزور ازمایی انها را می دید وبا شور و شوق فراوان امام حسن ع را تشویق و تحریک می کرد و می فرمود هی یا حسن یعنی زود باش حسن فاطمه الزهرا با تعجب عرض کرد پدر جان با اینکه حسن بزرگتر است اورا تشویق می کنید پیامبر خدا ص قرمود این که حسن را تحریک می کنم از این روست که هم اینک جبرییل در اینجا حاضر است وجسین را تشویق می کند و می گوبد هی یا حسین سر انجام امام حسین پیروز شد فقط به خاطر حسین ع روایت شده که حضرت ابا عبدالله الحسین ع در هنگام طفولیت ودر سن 7 سالگی در ماه رمضان روزه می گرفت بی انکه سحری میل کند و یا به کسی اظهار نماید در اولین روزهای گرم ماه رمضان تشنگی بر ان حضرت فشار اورد و چون ان جناب لبه حسب ظاهر خردسال و کم سن و سال و ضعیضف بودند بی حال شدند چو افتاب به نصف النهار میزان شد بر ان جناب عطش نمایان شد زبان به کام وی از خشگی هوا خشگید لب مبارکش از تشنگی به هم چسبید حضرت صدیقه طاهره ع متوجه شد که امروز فرزندش مثل روز ها نیست و رنگ کودکش به زردی گرویده و سکوت احتیار نموده است امد و سرش را بدامن گرفت و فرمود مادر به قربانت امروز تو را چه شده که رنگت پریده و با من سخن نمی گویی امام ع ابتدا ابراز نکرد اما چون اصرار مادر را دید فرمود مادر امروز را خالصا لوجه الله نیت روزه کرده ام فرمود فرزندم هوا بسیار گرم است و تو طاقت تشنگی نداری بیا و افطار کن امام حسین ع به مادر گرامی اش التماس نمود که مرا ملزم به افطار مکن و بگذار امروز را روزه باشم حضرت زهرا ع امیر مومنان ع را خبر کرد و جریان را به اطلاع ان حضرت رسانید و از او خواست تا امام حسین ع را تکلیف به افطار فرماید حضرت امیر ع فرزندش را بر زانو نشانید واورا نوازش نموده و از او خواست تا افطار نماید اما امام حسین ع از پدر خواهش نمود که اجازه دهد تا روزه امروز را به اخر رساند امیر مومنان ع جریان را به اطلاع حضرت رسول اکرم ص رسانید و چون حضرت ختمی ماب وارد شد امام حسین ع را به اغوش کشید و فرمود ای نور دیده روزه بر تو واجب نیست و تا غروب زیاد مانده است و ممکن است ضروری بر بدنت وارد شود اگرهم اکنون افطار نمایی خداوند متعال ثواب روزه تمام را ه تو می دهد حضرت زهرا ع کاسه اب را به دست گرفت و نزد فرزندش اورد تا بیاشامد ولی ان حضرت فرمود یا جداه اطاعت شما بر من لازم است و من روی حرف شما سخنی نمی گویم لاکن التماس می کنم که اجازه فرمایید تا روزه امروز را به پایان برم امام حسین ع این سخن را فرمود و ناگاه بر دامان مادر گرامی اش بی حال افتاد بگفت این سخن و عالمی مشوش کرد به روی دامن مادر ز تشنگی غش کرد در این حال جبرییل امین نازل گشت و فرمود حق تعالی می فرماید حسین را به حال خود رها کنید و اصرار بر افطار او ننمایید برای بی قراری فاطمه زهرا که نمی تواند حسینش را در این حال ببیند من هفتاد هزار ملایکه را موکل بر خورشید هستند امر نموده ام تا خورشید را امروز زودتر از روزهای دیگر به مغرب بکشاند تا گرسنگی و تشنگی و گرمی هواان حضرت را ازار نرساند هنگامی که خورشید غروب کرد و بلال اذان گفت حضرت ختمی ماب و امیر مومنان و حضرت صدیقه طاهره ع ظرفی خرما و ظرفی اب برای افطار حضرت سیدالشهدا ع حاضر نمودند اماحسین ع رو به پیامبر اکرص نمود وفرمود ای جد بزرگوار رسم این است که هر طفلی که اول دفعه روزه می گیرد پدر و مادر وددوستان به ان طفل هدیه می دهند امروز روز اولی است که من روزه گرفته ام شما چه چیز به من انعام می دهبد حضرت رسول ص فرمودند ای فرزند خداوند متعال مرا شفیع گناهکاران قرار داده وشفیع مشفع نام نهاده است من در روز قیامت دامن شفاعت به کمر می زنم و تمامی دوستان تو را شفاعت می کنم و از پل صراط به سوی بهشت می گذرانم اما،م حسین ع رو جانب پدر نمود و فرمود پدر جان شما چه چیز مرحمت می نمایید امیر مومنان ع فرمود خداوند سبحان مرا ساقی کوثر قرار داده است من در روز قیامت گریه کنندگان توگرا از اب کو ثر قرار داده است من در روز قیامت گریه کنندگان تو را از اب کو ثر سیراب می کنم امام ع رو به جانب حضرت فاطمه زهرا ع نموده و فرمود ای مادر گرامی شما از همه نیشتر به من محبت دارید شما چه خواهید داد حضرت زهرا ع فرمود ای نور دیدگانم من در روز قیامت به محل سنجش اعمال بندگانم می ایم و هر کس را که بر غرببی و مظلومی تو گریسته باشد وهر کس راکهکبه زیارت تو امده باشد و هر کس که اقانه عزای تو کرده باشد وهر کس که به زوار تو اعانت و یاری رسانده باشد همه وهمه را شفاعت می کنم جبربیل عرض کرد من خادم حسین می باشم و گهواره اورا جنبانده ام ستاره ای است در اسمان که هر 30 هزا ر سال یک مرتبه طلوع می کند و من 30 هزار مرتبه ان را دیده ام من هرچه که در این مدت عبادت کرده ام به دوستان و عزاداران حسین می بخشم ناگاه فرشته ای امد و گفت خداوند بزرگ می فرماید بنده خاص من حسین جهت خشنودی و محض رضایت من روزه گرفته است و شما همگی به او انعام کردید ولی لطف و کرم شما از من بیشتر نیست چرا که روزه برای خاطر من است ومن خود پاداش روزه دار را می دهم من در روز قیامت اختیار بهشت را به حسین وامی گذارم هر کس به قدر پر پشه ای در عزای او بگرید اورا می امرزم و بهشت را بر او واجب می کنم من بهشت را با تمام حوریان و غلامان و درختان و پرندگان و قصر ها به حسین می بخشم هدیه شگفت روزی مردی صحرانشین بره اهو یی را به رسم هدیه به پیامبر اسلام ص تقدیم نمود و عرض کرد ای رسول خدا این بچه اهو را برای دو فرزند گرانمایت امام حسن واما،م نسین ع هدیه اوردم پیامبر اکرم ص ان هدیه را پذیرفت و چون امام حسن ع در ان حاضر بود اهو را به ایشان عطا فرمود ساعتی بعد حسین ع که کودکی خرد سال بود از راه رسید با دیدن ان بچه اهو که در نزد برادرش بود همانند انرا تقاضا کرد پیامبر اکرم ص امام حسین ع را در اغوش گرفت وواورا بسیار نوازش کرد ولی ان حضرت همچنان در خواست خویش اصرار می ورزید در این هنگام مردم با تعجب اهویی را دیدند که به همراه بچه خود در حالیکه در پیشاپیش گرگی در حال حرکت بودند وارد شدند و به حضور پیامبر ص امدند اهو به زبان امد و گفت ای رسول خدا من دو بچه داشتم که یکی از انها را شکارچی صید کرد و اکنون در نزد فرزندت اماپم حسن است لحظاتی پیش هنگامی که مشغول شیر دادن به بچه دوم خود بودم ناگاه صدایی شنیدم که می گفت ای اهو هر چه زودتر بچه دیگر خود را نزد پیامبر ببر وان را به حسین ع اهدا نما ء چرا که حسین از ان حضرت بره اهویی طلبیده است و نزدیک است که او به گریه در اید به همین خاطر همه ملایکه سر از سجده گاه برداشته و نگران او هستند چرا که اگر حسین گریه کند همه فرشتگان مقرب به ،گریه خواهند افتاد اگر هم اکنون فرزند خودرا تقدیم نکنی گرگ رابر تو و بچه ات مسلط خواهم ساخت در این هنگام صدای نکبیر مردم بلند شد و پیامبر ص نیز برای ان اهو دعای خیر فرمود و ان بره اهو را به امام حسین ع اعطا نمود علامت امامت یکی از زنان اگاه و دانشمند به نام ام سلیم که با کتابهای اسمانی مانند تورات و انجیل اشنایی داشت پس از ان که خدمت پیامبر اکرم و امیر مومنان و امام مجتبی ع شرفیاب شد و معجزاتی از انان مشاهده نمود به حضور امام، حسین ع رسید او گوید چون خدمت امام حسین ع رسیدم او کودکی نو خاسته بود و بر لبه سکوی مسجد نشسته بود ومن منحیر بودم که چگونه از ایشان نشانه امامت و معجزه بخواهم پس به ان حضرت نزدیک شدم و پرسیدم شما چه کسی هستید حضرت ع فرمود ای ام سلیم من خلیفه اوصیاء خداوند هستم من پدر نه امام هادی می باشم و جانشین و خلیفه برادرم امام حسن مجتبی و او خلیفه پدرم امیر مومنان و ایشان وصی وجانشین رسول خدا می باشد ام سلیم گوید من از گفتار و بیان امام حسین ع در ان زمان کودکی بسیار شگفت زده شدم پس پرسیدم علامت و نشانه درستی گفتار شما چیست ان حضرت فرمود ای ام سلیم چند عدد ریگ از روی زمین بردار و به من بده پس چند عدد ریگ به دست ان حضرت دادم امام ع سنگ ها را در کف دستان خود قرار داد و انهارا به هم مالید به گونه ای که تمامشان پودر شد سپس انها را خمیر گونه کرد و انگشتری خویش را بر ان زد و ناگاه اثر نگین انگشتر بر روی خمیر نمایان گردید پس فرمود خوب در ان دقت کن چه می بینی چون نیک نگریستم اسامی مبارک حضرت رسول و امام علی و امام حسن و امام حسین و نه فرزندش ع را دیدم به همان ترتیبی که در کتابها ی اسمانی خوانده و دیده بودم در کمال تعجب و شگفتی با خود گفتم چه نشانه ها و علامت های ارزشمند و عظیمی انگاه گفتم ای مولا من چنانچه ممکن است علامتی دیگر بر امامت خود بنما یان امام حسین ع لبخند شیرینی زد و در حالی که نشسته بود بلند شد و ایستاد پس دست راست خود را به سمت اسمان بالا برد ناگهان دیدم همانند عمود و ستونی اسمانها را شکافت و از چشم من ناپدید شد من فریادی کشیدم و بیهوش روی زمین افتادم پس از لحظه ای به هوش امدم و چشمان خود را باز کردم و دیدم که امام حسین ع دسته ای از گل به گونه ای بود که تا امروز که سالها از ان واقعه می گذرد هنوز بوی ان را احساس می کنم سپس عرض کردم ای سرور من وصی و جانشین شما چه کسی است امام ع فرمود هر کسی که مانند من و گذشتگان من چنین کاری را انجام دهد دعای مستجاب از امام صادق ع روایت شده است که روزی زنی بد حجاب به دورخانه خدا در حال طواف بود در حالیکه مردی هوس ران اورا تعقیب می کرد ان زن بازوی برهنه اش را میان جامه اش بیرون اورد و درمقابل دید ان مرد قرار داد و او نیز دست دراز کرد و بازوی اورا گرفت و ناگهان دست مرد شهوت ران به بازوی برهنه ان زن چسبید و هرچه کرد جدا نشد مردم اجتماع نمودند و ان دو را نزد حاکم وقت مدینه بردند حاکم علما و دانشمندان را احضا ر کرد و رای انان را در این باره خواست چملگی گفتند باید دست مرد قطع شود چرا که جنایتکار است وخداوند اورا چنین عقاب نموده است حاکم گفت ایا در این شهر کسی از فرزندان پیامبر اکرم ص حاضر است تارای او را نیز در این باره جویا شوم واز حکم وافعی حداوند اگاه شوم گفتند اری امام حسین ع شب گذشته وارد مدینه شده است حاکم کسی را به حضور امام ع روانه کرد و از او دعوت نمود تا در مجلس حاضر شود هنگامی که ان حضرت وارد مجلس شد و از جریان اگاهی یافت و ان زن و مرد را در ان عجیب مشاهده نمود و پس از مدتی طولانی دعا و نیایش به مجلس باز گشت انگاه عبا مبارک بر دوش ان زن ومرد مجرم کشیدو دعا نمود انگاه عبا را کنار زد حضار مجلس با کمال تعجب و شگفتی دیدند که دست مرد از بازوی ان زن جدا شده و به حالت طبیعی باز گشته حاکم گفت ایا این مرد را به خاطر جنایتش کیفر نمی دهی امام ع فرمود نه شاید به این جهت که همان مقدار کیفر الهی برای تنبیه او کافی بود و پذیرش دعای امام ع از جانب خداوند نشان از بخشش ان مرد مجرم داشت بر طرف شدن بیماری تب یکی از مسلمانان در بستر بیماری افتاده بود و از شدت اتش تب می سوخت امام حسین ع به عیادت او رفت همین که ان حضرت از در خانه وارد منزل بیمار شد تب از بدن بیمار خارج شد امام ع کنار بستر بیمار نشست و از او احوال پرسی فرمود بیمار گفت به برکت قدوم مبارک شما تب از بدنم خارج شد و اکنون بسیار خشنودم امام حسین ع فرمود والله ما خلق الله شیءیا ءالا و قد امره بالطاعه لنا به خداوند سوگند که چیزی افریده نشده مگر انکه خداوند اورا به اطاعت از امر ما ملزم نموده است سپس فرمود ای تب راوی گوید ما صدایی شنیدیم ولی صاحب ان صدا را ندیدیم که کفت لبیک یا ابا عبدالله فرمانبردارم یا ابا عبدالله امام ع فرمود مگر امیر مومنان علی به تو امر نکرده بود که نزد کسی نروی مگر انکه ان کس از دشمنان ما اهلبیت باشد و یا گناهکار ی باشد که تو کفاره گناهان او باشی @