عبدالاعلیگوید شنیدم از حضرت صادق ع که می فرمود هرکس بخدا وروز جزاایمان دارد نباید د رمجلسی بن شید که امامی را در ان .غیب کنند یا مو منی را مذمت نمایند
عبدالاعلیگوید شنیدم از حضرت صادق ع که می فرمود هرکس بخدا وروز جزاایمان دارد نباید د رمجلسی بن شید که امامی را در ان .غیب کنند یا مو منی را مذمت نمایند
حضرت باقر ع فرمود هر که بنشیند در مجلسیکه در ان بادامی بامامی از امامان دشنام گویند و میتوانند بر خیزد و نکند خداوند دلت را در دنیا بر او بپوشاند ودر آخرت اورا عذاب کند و ان چیز نیکی که بدا دن آن بر او منت نهاده یعنی معرفت مارا از او بگیرد
سپس وفات حسن ع فرارسید واو آن سپرده را به حسین تسلیم نمود سپس وفات حسین ع فرا رسید آنحضرت دختر بزرگترش فاطمه بنت الحسین ع را طلبید و مکتوبی پیچیده وصیتی آشکار باو سپرد علی بن الحسین ع بیماری از نظر معده داشت که در حال احتصا رش میدیدند پس فاطمه ان مکتوب را بغلی بن الحسین داد سپس بخدا آن مکتوب بما رسید
معقول دوازده پسر داشت آنهارا نزد خود خواند و صاحب انهاوجانشی خود را بانها معرفی کرد آگاه باشید که من هم صاحب شما را معرفی میکنم همانا این دوپسرانرسولخدا ص حسن و حسین ع ع از آنها بشنوید و فرمان برید و پشتیبانی نمایید که من آنچه را رسولخدا ص بمن سپرد وخدا باو سپررد بود بانهامیسپارم و ان چیز مخلوق خدا و راز پپنهاگ خدا و دینی است که او برای خود پسندیده است پس خدا برای آنها از جانب علی ع واجب سان نت آنچه را که برای علی از جانب پیغمبر ص واجب ساخت و ان شنیدن و فرمانبری و پشتیبانی امت است از ایشان و هیچ یک از ان دو بر زرگری بر تری نداشت و جز بواسطه ب زرگسالیش که مخصوص امام حسن ع بود وچون حسین بمحضر حسن ع میآمد در ان مجلس سخن نمی گفت تا بر میخواست
اما باقر ع بخدا که علی ع امین خدا بود بر خلقش و راز پنهانش و دینیکه برای خود پسندیده بود سپس وفات رسول خداص فرارسید آنحضرت علی علیه السلام را طلبید و باو فرمود ای علی من میخواهم آنچه را که خدا مرا ببر آن امین ساخته و بمن سپرده ترا برآن امین ساژم وب تو سپارم وان راز پنهان خدا و علم خدا و مخلوق خدا و دینی است که برای خود پسندیده امام باقر ع فرمود بخدا ای زیاد هیچ کس را در اینها شریک علی نساخت سپس وفات علی ع فرا رسید آنحضرت فرزندانشرا که دوازده پسر بودند نزد خود خوانند ول بانها فرمود فرزندانعزیزم خدایوعزوجل اراده حتمی فرمودهکه سنتی از یعقوب در من قرار دهد
ابن ابی نصر گوید حضرت ابو الحسن ع در باره قول خدای عزوجل گمراه تر از آنکه هوس خویش را بدون هدایت خدا پیروی کند کیست 50 سوره 28 فرمودیعنی کیست که رایش دینش باشد بدون امامی از ائمه هدی یعنی امامی را که خدا رهبر و هادی او قرار داده رها کند و طبق رای خویش برای خود امامی بتراشد ودر اصول و فروغ دین بقیاس و
استحکام و نظرات شخصی خویش اکتفاکند
امام صادق علیه السلام میفرمایداین امر امامت را غیر صاحبش ادعا نکند جز اینکه خدا نبی ست بخدا مشرک گشته است
منصور بن حازم گوید بامام صادق ع عرض کردم همانا خدا بزرگوارتر و گرامی تر است از اینکه بوسیله مخلوقش شناخته شود بلکه مخلوق بوسیله خدا شناخته شوند و بوسیله خدا شناخته شوند بوسیله خدا بشناسند فرمود درست گفتی ع رصکردم هر که بداند پروردگاری دارد سزاوار است که بداند برای او خرسندی و خشمی است و خرسندی و خشم او جز بوسیله وح ی یا پیغمبر فهمیده نشود و کسیکه وح ی بر خودش نازل نشود باید در طلب پیغمبران باشد و چونایشانرا ملاقات کرد بداند که ایشانند حجت خدا و اطاعتشان لازمست من بمردم اهل سنت گفتم مگر نمیدونی دکه رسول خدا ص حجت خدا بود بر خلقش گفتند چرا گفتم چون او در گذشت حجت خدا کیست گفتند قرآن من در قرآن نظر کردم و دیدم سنی و قدری و حتما نزدیکی که بان ایمان ندارند بان استشهاد میکنند تا بر مردان طرف مقابل خود غلبه کنند پس فهمیدم که قرآن بدون قیم و سرپرستیکه معنی واقعی آنرا بیان کند حجت نباشد آن قیم هر چه نسبت بقر ان بکوبد حق است
امیر المومنین ع فرمود همنشینی با عالم امام باشد یا دانشمند ربانی و پیروی از او دینی ست که خدا بوسیله آن دینداری و پرستش شود و اطاعت عالم موجب بدست آوردن حسنات و محوگناهانست و برای مو منین ذخیرهای است ودر زمان حیات مایه سر بلندی و پس از مرگ موجب زور حریر است