و از تو میپرسند ان حقیقت ، آیه 53 سوره 10 ؛یعنی انچه در باره علی علیه السلام میگویی و بگو از پروردگارم که انچه درباره علی ع میگویم حق است و شما خدا را درمانده نکنید . ابن تعلب گوید به امام صادق ع عرض کردم قربانت تعالی فرماید خود را به گردنه نینداخته. آیه 11سوره90 ؛حضرت فرمود کسی را که خدا به برکت ولایت ما گرامیش داشته از گردنه گذشته است وماهستیم آن گردنه ایی که هر کس وارد شود نجات یابد . راوی گوید من خاموش بودم باز حصرت فرمود نمی خو اهی به تو حرفی اموزم و افاده کنم که از دنیا و انچه در انست برایت بهتر باشد عرض کردم چرا قربانت فرمود ان قول خداست و ازاد کردن بنده. آیه 13سوره 90 ؛انگاه فرمود مردم همگی برده دوزخند مگر تو و اصحابت زیرا خدا به برکت ولایت ما خانواده کردن شما را از اتش دوزخ رهایی بخشیده به حدیث 1128رجوع شود.
عمروبن حریث گوید قول خدای تعلی را وماننددرخت پاکی که ریشهاش بر جا وشاحه اش سر باسمان کشیده 24 سوره14 از امام صادق ع پرسیدم حصرت فرمود رسول خدا ص اصل وریشه ان درخت است وامیرالمومنین ع فرع وتنه ان و امهامان از نسل انها شاخه های ان وعلم امامان ومیوه ان وشیعیان مومن ایشان برگهای انست ایا در اندرخت چیز زیاد دیگری هست عرصکردم نه بخدا که مومنی متولد شود برگی در اندرخت پیدا میشود وچون مومنی میمیرد برگی از ان درخت میافتد شرح در این سوره مبارکه خدای متعال کلمه طیبه را بچنین درخت طیب وپاکی مثل زده وکلمه خبیثه و نا پاک را بدرخت ناپاکی که ریشه کن شده وثباتی ندارد تشبیه فرموده است مفسرین گفته اند مقصود از کلمه طیبه نوحید است یا هر کلامیگه عبادت خدا باشد در این روایت امام صادق ع انرا با پیعمبر و ایمه وعلم انها وشیعیانشان منطبق فرموده است و مقصود از سوال ان حصرت از عمرو که و چیز زیاد دیگری در ان درخت هست اینستکه چون درخت عیراز ریشه وتنه وشاخه ومیوه و برگ چیز دیگری ندارد و انطباق انها راهم با افراد مدکور دانستی پس مردم دیگر با درخت خبیث وناپاک منطبق میشوند ودر درخت طیب محلی ندارند
فر مود بخدا سوگند که گداردن یک حج نزد من از اینکه یک بنده ازاد کنم تا برسد به ده بنده وهفتاد بنده محبوتر است و اگر یک خانواده از مسلمین را کفالت کنم که انها را ا ز گرسنگی برهانم وپیکرشانرا بپوشانم تا ابروی انهارا نزد مردم حفط کنم نزد من ازگزاردن حجی وحجی تابرسد بده حج و هفتاد حج محبوبترتر است
از مناجاتهای خدای عزوجل با موسی علیه السلام این بودکه ای موسی بدنیا تکیه مکن مانند تکیه کردن ستمگران و تکیه کردن کسی که آنرا پدر و مادر خود دانسته ای. موسی اگر تو را بخودت واگذارم که به آن بنگری محبت و رونق دنیا بر تو چیره شود. ای موسی در کار خیر با اهلش مسابقه گذار و بر آنها پیشی گیر زیرا کار خیر مانند اسمش نیکو و پسندیده است و انچه از دنیا را که بدان احتیاج نداری رها کن و به فریب خورندگان بدنیا و بخود واگذاشتگان منگر بدانکه اغاز هر فتنه ای محبت دنیاست و بر مال زیاد هیچکس غبطه مخور زیرا مال بسیار مایه گناه بسیار است نظر به حقوق واجبه و بحال کسی که مردم از او خشنودند غبطه مبر تا بدانی خدا هم از او خشنود است و نیز بحال مخلوقی که مردم از او اطاعت کنند غبطه مبر زیرا اطاعت و پیروی نا حق مردم از او باعث هلاکت او و پیروانش باشد.
خلق و خوی بخششی است که خدای عزوجل به مخلوقش عطا می کند برخی از آن غریزی و فطری وبرخی از ان نیت است یعنی با تصمیم و اکتساب و تمرین پیدا میشود و غریزه و فطرت ثانوی میگردد عرض کردم کدامیک از این دو بهتر است فرمود انکه غریزه دارد و بر آن سرشته شده و غیر آن نتواند کند و آنکه نیت دارد به سختی خود را به صبر بر طاعت و امید دارد پس این بهتر است برخی از اخلاق حمیده مانند سخاوت و حیا و غیرت و صبر در بعضی از مردم سرشته شده و فطری و ذاتی آنها است و صفات نیک دیگری در همین اشخاص یااشخاص دیگر به نحو اقتضا و عاریه قرار دارد که اگر انسان روی انها تمرین کند خود را به سختی به انها وادارد به تدریچ ممکن است همان اخلاق و صفات مانند دسته اول ملکه راسخه انها گردند که نتوانند از ان تجاوز کنند و دست بردارند و پیداست که از نظر واقع وحقیقت و بدون ملاحظه دارد تکلیف دسته اول بهتر است وهر کس انها را طالب تر ولی از عالم تکلیف و ثواب و عقاب فضیلت با دسته دوم است زیرا انها با تحمل و رنج و مشقت به دسته اول رسیده اند و تحمل رنج مشقت نزد خدا بی ثواب و پاداش نباشد.