دستمایه عمر

مجموعه ای از احادیث معتبر حاصل پژوهش سید حسین صادق زاده

دستمایه عمر

مجموعه ای از احادیث معتبر حاصل پژوهش سید حسین صادق زاده

اصول کافی ج ۳ ص ۳۲۱ مومن و علامات و صفاتش

پنجشنبه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۵۶ ب.ظ

 ۱ امام صادق ع فرمود مردیکه نامش حمام و خداپرست و عابد و ریاضتکش بود در برابر امیرالمؤمنین ع که سخنرانی می‌فرمود بر خاست و گفت یا امیرالمؤمنین  ع اوصاف مومن را برای ما آنطور بیان گن که گویا در برابر چشم ماست و باو می‌نگرم     فرمود ای هشام مومن همان انسان زیرک‌و با هوش است که شادیش بر چهره و اندوهش در دلش باشد فراخ دلتر از همه چیز و متواضعتر از همه کس است از هر نابودی گریزان و بسوی هر خوبی شتابانست کینه  و حسد ندارد  و بمردم نمیپرد و دشنام نمی دهد عیب جو نیست و غیبت نمی‌کند گردن فرازی را نمی‌خواهد  و شهرت را نا پسند شمارد اندوهش دراز و همتش بلند و خاموشی بسیار است با وقار است و متذکر صابر است و شاکر از فکر خود غمناکست و از فقیر خویش شادان خوش خلق و نرم خو است با وفا  و کم آزار است  دورغین و پرده در نیست  اگر بخندد دهن ندرد و ا،ر خشم کند سبکسری نورزد خنده اش بر لبها است و پرستش برای دانستن دویاره و پرسیدنش برای فهمیدن و دانشش بسیار و برد برایش بزرگه و مهربانیش زیاد است  بخل  نورزد و شتاب  نکند دلتنگی نکند و مستی ننماید در قضاوت خلاف  حق نگوید  و در  علمش بیراهه نرود از سنگ خارا محکمتر است و در کسب کار از  عسل شیرینتر نه حریص است و نه بیتاب نه خشن و نه پر مدعا و نه متکلف و نه پر کنجکاو در امر دنیا نزاع کردنش نیکو و مراجعه کردنش شرافتمندانه است عادلست اگر  حلم‌ورزد ملایمست ا،ر چیزی چیزی خواهد بی باک و پرده در و زور ،گو  نیست دوستیش صمیمانه و پیمانش محکم و در  قرداد با وفاست مهربان و چسبان و بردبار و گمنام و کم زواید است و از خدای عزوجل راضی و مخالف هوای نفس خویش است بزیر  دستش درشتی نکند و در آنچه باو مربوط نیست وارد نشود یاور  دین و حامی مؤمنین و پناه مسلمین است ستایش مردم از او گوشش را ندرد و فریفته اش نسازد و طمع دلش را نخراشیده بازی‌های کودکانه حکمتش را نگرداند و مرد نادان بدانشش پی نبرد  می‌گوید و بکار می بندد دانشمند است  و دور اندیش ناسزا نگوید و سبکی نکند صله رحم‌ کند و بر آنها گرانبار نشود  بخشش کند بدون اسراف نیرنگباز و حیله گر نیست پیگیر عیب کسی نباشد و بر هیچ کس ستم نکند با  مردم ملایمت دارد و  برای قضاء حوایج آنها در روی زمین کو شش می‌کند یاور ناتوانست و دادرس بیچاره پرده یی را ندرد و رازی را آشکار نسازد گرفتاریها زیاد و شکایتش آندکست اگر خوبی بیند  بیاد آورد و اگر بدی بیند نهان کند عیب را بپوشد و عیب نگهدار باشد آبروی مردم را در نبودنشان نگهدارد از خطا در گذرد و از لغزش چشم پوشی کند بنصیحتی آگاه نشود که آنرا رها کند وهیچ کجرویها اصلاح نکرده نگذارد امین است و با وفا و پرهیز کار و پاکدامن و بی عیب و پسندیده  نسبت بمردم عذر پذیر است و از آنها به نیکی یاد می‌کند و حسن ظن دارد و در نهان خودرا و خود را بعیب متهم می‌کند  از روی فهم ودانش برای خدا دوست شود و یا دور اندیشی و تصمیم برای خدا از مردم کناره گیرد شادمانی تا  بخردش نسازد و خوشحالی بسیار عقلش  را نبرد یاد آور دانا باشد و معلم نادان کسی از او انتظار شر ندارد   واز برایش نترسد زیرا شر و یلا بکسی نرساند کار و کوشش هر کسی را از خود خلق تر داند و نفس هرکسی را از نفس خود صالحتر شناسد عیب خودرا  می داند و گرفتار غم خویش است جز  بپروردگارش بچیزی اعتماد نکند غریب ویکتا و بی‌علاقه و اندوهگین است برای خدا  دوستی کند در راه خدا جهاد  تا از  نماید تا از خشنودی او پیروی کرده باشدخودش بخاطر خویش انتقام را  نگیرد بلکه انتقام  را بخدا واگذارد و در مورد خشم پروردگارش دوستی نکند با فقر بنشیند و با راستان راست باشد و اهل حق را یاری کند یاور خویشاوندانش و پدر یتیم و شوهر بیوهزنان و مهربان بمستمندان در گرفتاریهااروزی او  کشند و در سختی‌ها باو  امیدوارند با نشاطست  و خوش رو نه  عیب جو و ترش رو محکم است و در فرو خوردنده  خشم  خندان لب است و دقیق نظر و بسیار 

پر هیز نادانی نکند و در برابر نادانی دیگران برد باری ورزد بخل نکند و در  برابر بخل  دیگر صبر کند تعقل کند تا شرم ورزد و قناعت کند تا بی نیاز گردد  شرمش بر شهوتش برتری دارد و دوستیش بر حسدش و گذشتن بر کینه اش جز سخن درست نگوید و جز  لباس اقتصاد نپو شد با تواضع راه رود و در اطاعت پروردگارش خاضع باشد در همه احوال از خدا راضی است نیتش  خالص است  اعمالش بی غش و نیرنگ بازی  نگاهش عبرتست و سکوتش فکرت و سخنش حکمت خیر خواه وبخشنده و برادر است در نهان و آشکار نصیحت کند از برادرش دوری نکند و غیبت ننماید وبااو مکر مکر نورزد بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد و بر مصیبتی که باو رسیده اندوهگین  نشود توقع بیجا بیجا نداشته باشد و هنگام‌سختی سست نشود در زمان خوشی مست نگردد بردباری را با دانش آمیزد و عقل را با صبر تنبلی را از او دور بینی ونشاطش پیوسته آرزویش و لغزش کم است منتظر مرگست و دلش خاشع بیاد خداست و نفسش قانع و جهلش زدوده و کارش آسان برای گناهش غمگین است و شهوتش مرده و خشمش فرو خورده  و خلقش نا آلوده همسایه اش از او آسوده است و بر سر حود پسندی نیست بانچه  برایش مقدر شده قانع است بردباریش متین و کارش محکم و تذکرش بسیار  است با مردم در آمیزد که دانا شود و سکوت  کند که سالم  ماند بپرسد که بفهمد و تجارت   کند   که سود برد گوش دادنش بستن خوب برای بالیدن بدیگران نیست پست حساس را نپذیرد که آنرا وسیله گناه و زشت کاری سازد و سخن  گفتنش برای زور گویی بدیگران نیست خودش از خویش در زحمت است و مردم از او در راحت خودش را برای آخرتش بزحمت افکنده و مردم را از شر و آزار خود راحت ساخته اگر  بر او ستمی شود  صبر کند تا خدا برایش انتقام گیرد دوریش از هر که دوری می‌کند بغض و کناره گیری از آلودگی است و نزدیکیش بهر که نزدیک می‌شود ملایمت و مهربانی است دوریش برای خودپسندی و بزرگه فروشی نیست و نزدیکیش برای فریب و نیرنگ نباشد بلکه از پیشینیان اهل  خیر پیروی کند و خود پیشوای نیکان پس از خود باشد  راوی گوید همام فریادی کشید و بی هوش بیفتاد  امیرالمؤمنین ع فرمود همانا بخدا من از بی تابی او ترسان بودم سپس فرمود اندرزهای رسا با اهل اندرز چنین میکند شخصی عرض کرد پس شما را چه شد که فریاد نکشی و بیهوش نشوی فرمود هر هرکسی را اجلی  است که از ان  نگذرد و سببیاست که از آن تجاوز نکند آرام باش و دیگر مگو که شیطانی این سخن را بزبانت  دمید  شرح این روایت با اختلاف بسیاری در نهج البلاغه ذکر شده ودر آخر روایت جمله ایست که مردن همام را نیز متضمن است ولی در آنجا سوال همام از اوصاف متقین است پس ممکن است سوال از صفات مؤمنین و متقین بوده ودر برخی روایات تنها صفات مؤمنین ودر برخی خصوص متقین ذکر شده است اما آنچه شخص معترض در آخر روایت گفت ممکن است مقصودش این باشد که این موعظه و اندرزهای بلیغ چرا در خود شما اثر نکرد وبیهوش نشدی یا آنکه چرا این مو عظه را بهمام فرمودی با آنکه نسبت باو ترسان بودی و اما جواب از اشکال اول اینست که با وجود آنکه آنچه را حضرت جواب فرمود درست و مطابق با واقع و قانع کننده معترض بود ولی در عین حال سبب بعیدی بود که برای بیهوش یا مرگ همام بیان فرمود و سبب قریبش اینستکه نفوس بشر را استعداد ات و حوصله های مختلف است و اولیاء خدا مخصوصاء امیرالمؤمنین ع در حد اعلای آن قرار گرفته اند 

پیداست که نیروی قدسی علی علیه‌السلام در برابر واردات الهیه تحمل بسیار دارد و با ریاضت و تمرین بدرجه وقار و طما‌ء نینه رسیده است علاوه بر آنکه امام ع این صفات را که برای مؤمنین بیان فرمود بحد اعلا از برکت فیض خدایتعالی در خود می بیند از این رو از فقدان آنها متاثر و مالم نمی‌شود برخلاف همام که اولا ضعف نفس و کمی   حوصله  دارد و ثانیا فقدان این صفات  در او  موجب اندوه و افسوس کشنده  می شود واما جواب از اعتراض دوم اینستکه امام ع بی تابی اورا بحد بیهوشی و مرگ یقین نداشت و یا آنکه برای هر کسی اجل و مرگ مقدریست و امام ع مرگ اورا باین سبب می‌دانست و طبق قضاء و قدر الهی رفتار کرد  پس نظیر کشتن جوان در داستان خضر و موسی ع است که قرآن  کریم بیان می‌کند 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۱۱
سید حسین صادق زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی