دستمایه عمر

مجموعه ای از احادیث معتبر حاصل پژوهش سید حسین صادق زاده

دستمایه عمر

مجموعه ای از احادیث معتبر حاصل پژوهش سید حسین صادق زاده

غدیر برترین پیام آسمانی 5

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۲۳ ب.ظ

سند حدیث  حدیث بساط از احادیث معتبری است که علمای فراوانی در کتب خود ان را از طرق مختلف نقل فرموده اند روایت انس بن مالک در زمان رسول خدا ص و با عنوان بساط فرش و روایت سلمان فارسی در زمان امیرالمومنین ع  با عنوان غمام ابر نقل شده است با توجه به اختلاف متن ممکن است این حکایت دو مرتبه و دردو زمان جداگانه و با دو کیفیت اتفاق باشد در کتب مربوط به فضایل و منافب امیرالمومنین ع روز واقعه این ماجرا بیس و پنجم  ذبحجه را یوم البساط نامیده اند عصمت اولی الامر از تظر مفسران شیعه ایه اولی الامر بر دو تکته  مبتنی است 1 خداوند در این ایه به اطاعت مطلق از اولامر دستور داده است هرگاه خداوند به اطاعت بی قید وشرط از کسی فرمان دهد ان فرد معصوم خواهد بود چون اگر معصوم نباشد ودستور به انجام دادن گناه بدهد اجتماع نقیقیضین لازم است می اید یعنی هم باید از او اطاعت کرد بنا بر فرمانی که خداوند داده است و هم اطاعت نکرد بنا بر این که انسان نباید گناه کند  2 اطاعت از اولی الامر در ایه بدون تکرار فعل اطیعو به نبال اطاعت از الرسول امده است و از انجا که اطاعت از رسول به دلیل معصوم بودنش به طور مطلق واجب است اطاعت از اولی الامر نیز همانند ان بدون قید و شرط خواهد بود و این نشان از معصوم بودن اولی الامر است در میان مفسران اهل سنت نیز کسانی چون فخر رازی با اسدلالی مشابه استدلال بالا دلالت این بر عصمت اولی الامر را پذیرفته اند مصداق اولامر  روایات متعددی شیعه واهل سنت وجود دارد که مراد از اولی الامر را ایمه معصومین ع معرفی می کنند از جمله جابربن یزید جعفی می گوید از حابر بن عبدالله انصاری  شنیدم  که می گفت ووقتی خدای تعالی بر پیامبرش این ایه فرو فرستاد که  یاایهالذین امنو اطیعو الله واطیعو الرسول واولامر منکم  گفتم یا رسول االه خدا ورسولش را شناختم ایم اولامری که خدواندطاعت ان ها را مقرون به طاعت خود کرده چه کسانی هستند فرمود ای جابر انها جانشینان من و ایمه مسلمین پس از من هستند اول ایشان علی بن الحسین و محمد بن علی که که در تورات به باقر معروف است و تو ای جابر اورا مبی بینی و ان گاه که اورا دیدار کردی سلام مرا به او برسان  و پس از ا و جعفر بن محمد صادق و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و پس از او همنام و هم کنیه من ححجت  الله در زمینی و بقیه الله در بین عبادش فرزندحسن بن علی  ایمه مسلمین خواهند بود او کسی است که خدای تعالی مشرق و مغرب زمبن را به دست او بگشابد او کسی است که از شیعیان و اولیاءیش غایب شود غیبتی که بر عقیده به امامت او باقی نماند مگر کسیکه خداوند قلبش راکبه ایمان امتحان کرده است  بر اساس همین ابه است که در دعای فرج از محمد ال محمد ع به عنوان اولی الامر یاد می کنبم و اطاعت انان را بر خود واجب می شماریم اللهم صل علی محمد وال محمد اولی الامر الذین فرضت علینا طاعتهم عرفتنا بذالک منزلتهم  خداوند ا بر محمد و ال محمد درود فرست صاحبان امر  انانا که اطاعتشان را بر ما واجب کرده واین گونه مقام و منزلتشان را به ما شناسندی  روز بیست دوم ذیحجه  شهادت میثم تمار میثم تمار یکی خواص اصحاب باران سر علی ع و شیفگان ولایت ان حضرت است از جمله مسایلی که در مورد او شهرت دارد پیشگویی هاو وقایعی است که بعد تحقق یافت بنا بر نقل شیح مفید در ارشاد در ماه وقایعی است که بعدا تحقق یافت بنا بر نقل شیخ مفبد در ارشاد در ماه ذیحجه سال 60 هجری ده روز پیش از ورود امام حسبن ع به کربلا به دلیل وفاداری به ان حضرت به دست ابن زیاد والی یزید در کوفه به دار اویخته شد و به شهادت رسید پیشینه  میثم    میثم فزرند یحیی از سر زمین نهروان منطقه ای میان عراق وایران است میثم اوایل هجرت در نهروان متولد شد و پساز رسیدن به سن رشد به کارهای عادی با شغل خرما فروشی که شغل یدرش نیز بود  مشغول شد تا این که در سال 16 هجری در فتح مداین به دست لشگربان اسلام اییر گشت و به خدمت و بندگی مسلمانان گمارده شد ایام  بردگی ممیثم تا سال 37 هجری  طول کشید در ابن مدت احتمالادر کوفه به سر برده و به دین اسلام مشرف شده است بعضی اورا ایرانی واز مردمان فارس  دانسته اند اورا ابو سالم هم میخواندند وی ابتدا غلام   زنی از طایفه بنی اسد بود امیرالمومنین ع اورا از ان زن خرید و ازادش کرد ان حضرت پیش تر سر گذشت و سر نوشت میثم تمار را از زبان رسول خدا ص شنیده بودند میثم هم از پیش شیفته اهل بیت ع و علاقه مند به ان عترت پاک بود اما اولین بر خورد حضوری و دیدار میثم با ان حضرت در دوران خلافت امام انجام گرقت به دنبال همین بر خورد و ملاقات بود که حضرت تصمیم گرفت میثم را از صاحبش بخرد وسپس ازاد کند در اولین ملاقات علی ع با میثم  حضرت پرسیدند نامت چیست گفت سالم امام فرمود از رسول خدا ص شنبدم که پدرت نام تو را مبثم گذاشته است به همان نام بر گرد و کنیه ات را ابو سالم قرار بده گفت خدا و رسول و امیرمومنان راست گفتند  در مکتب امیرالمومنین ع اشنایی میثم با مولایش علی ع برای گردن نهاد ودریچه قلبش را به روی معارف علوی گشود وجان تشنه اش را از چشمه زللال علوم ان حضرت سیراب کرد ان حضرت هم با مشاهده استعداد روحی و زمینه مناسب وی، دانش و اگاهی های بسیاری را علومی بهره مند و بر خوردار بود که فرشتگان مقرب و رسولان الهی از ان اگاه بودند میثم علم تفسیر قران را نزد حضرت علی ع فراگرفت وارز معارفی که از ان حضرت اموخته بود کتابی تدوین کرد که کتابش را پسرش از او روایت کرد به همین جهت میثم یکی از مو لفان شیعه به حساب می اید او صاحب سر  امیرالمومنین ع بود و ان حضرت وی را به طریق فهمیدن حوادثی که در اینده اتفاق خواهد افتاد اشنا کرده بود میثم گاهی برخی از ان ها را برای مردم باز گو می کرد و مایه اعجاب دیگران می شد این دانش و اگاهی از عاقبت افراد و پیشگویی ها در اصطلاح به علم منایا وبلایا معروف است که امامان معصوم ع به کسانی که امادگی واستعداد این مکتب بود هر چند که اشخاص فرو مایه و مغرض یا جاهل و نادان اورا به  دوروغگویی متهم می کردند میثم برای گذران زندگی در بازار کوفه ،خرمافروشی می کرد از این رو به اولقب تمار داده اند   صمیمیت و  یگاتگی     صفا و صمیمی که میان علی ع و میثم بود و میزان رابطه مودت امیزشان را از انس والفت این دو نسبت به هم می توان شناخت جضرت حتی به مغازه خرما فروشی میثم می رفت و در انجا با او صحبت می کرد و قران و معارف دین را به او می اموخت  یک بار امیر المومنین ع میثم را به دنبال کاری فرستاد و تا بازگشت او خود در مغازه میثم ماند یک مشتری برای خریدن خرما مراجعه کرد حضرت فرمود پول را گذار و خرما را بردار وقتی میثم بر گشت واز این معامله با خبر شد دید پول های ان شخص تقلبی است  قضیه را به حضرت گفت علی ع فرمود انان هم خرما را تلخ خواهند یافت در همین گفت گو بودند که ان مشتری خرما ها را باز اورد و گفت این خرما تلخ است  این نهایت خلوص بین ان دو و مو قعیت میثم را نزد امام ع می رساند که ان حضرت در حالی که امیر مومنان ورهبر امت و عهده دار حکومت اسلامی است در دکان میثم خرما فروشی هم می کند شبی با نولا علاوه بر این نزدیکی  معنوی مبثم با امیر مومنان ع  را در لحضه ها و مو قعیت های هم می توان دید از جمله این که میثم پا به پای افراد زبده ای چون کمیل در مواقف نیایش و عبادت مولا حضور می یافت وانیسکشب های عرفانی ان حضرت وراز ونیازهای امام با پروردگار بود  میثم نقل می کند شبی  از شب ها مولایم امیر مومنان ع من را با خود به صحرای بیرون کوفه برد تا ابن که به مسجد جعفی رسید رو بقبله کرد و چهار رکعت نماز خواند وپس از سلام نماز و تسبیح دست هایش را به دعا باز کرد  وگفت  الهی کیف ادعوک و قد عصییتک وکیف لا ادعوکو قد عرفتک و حبک فی قلبی مکین مددت الیک یدا بالذنوب مملوه و عینا بالرجا ممدوده   خدابا چگونه بخوانمت در حالی که نافرمانی کرده ام  و چکونه بخوانمت در حالی که نا فرمانی کرده ام و چگونه نخوانمت که تورا شناخته ام ودلم خانه محبت توست دستی پر گناه و چشمی پر امید به سوبت اورده ام و سپس به سجده رفت و صورت بر خاک نهاده وصد بار گفت العفو العفو  سپس برخاست و از ان مسجد بیرون رفت من نیز در پی ان حضرت بودم تا به صحرا رسیدیم ان گاه پیش پای من خطی کشید و فرمود مبادا که از این خط بگذری او من را همانجا گذاشت وخود رفت شبی  تاریک بود پیش خود گفتم مولایم راچرا تنها گذاشتم او دشمنان بسیاری دارد اگر مساله ای پیش اید پیش  خدا و پامبر چه عذری خواهم رفت هر چند که بر خلاف دستور اوست ولی در پی او واهم  رفت تا ببینم چه می شود رفتم ورفتم تا اورا بر سر چاهی یافتمکه سر در داخل چاه کرده و باچاه سخن می گوید جضور مرا حس کرد  پرسید کیستی گفتم میثم فرمود مگر به تو دستور ندادم که از ان خط فراتر نیایی گفتم چرا مولای من لیکن از دشمنان نسبت به جانت ترسیدم ودلم طاقت نیاورد پرسید از انچه گفتم چیزی هم شنیدی گفتم نه ای مولای من ان گاه این اشعار را خطاب به  من خواند  و فی الصدر لبانات            اذا ضاق لهاصدری      نکت الارض با     لکف    وابدیت لها سری                            فمهما تنبت الارض                فذالک النبت من بدری             در سینه ام اسراری است که هر گام  فراخ نای سینه ام احساس تنگی  می کند  زمین را بادست کنده و راز خویش را با زمین در میان می گذارم  وقتی زمین می روید ان گیاه از بذر و دانه است که من کاشته ام میثم تمار نیز یکی از شاگردان والا  مقام در مکتب تفسری علی ع بود میثم علم تاویل معانی قران ا از ان حضرت فرا گرفت ودر قران شناسی دانا و بصیر گردید پیشگو یی های میثم روزی میثم -با ابن عباس مفسرقران و شاگرد امیرامومنین ع در مدینه دیدار  کرد و بهکاو گفت انچه از تفسیر قران می خواهی بپرس من تمام قران را نزد علی ع فرا گرفتم وان و ان حضرت تاویل قران را به من تعلیم فرمود ابن عباس که مراتب فضل و علم و تقوای میثم را می دانست کاغذ و دواتی طلبید تا سخنان میثم را در باره تفسیر قران بنویسد میثم  پیش از بیان تفسیر گفت ای ابن عباس چگونه خواهی بود وقتی که مرا مصلوب و به دار اویخته  ببینی نهمین نفری که چوبه دارش هم  کوتاه از دیگران  است ابن عباس گفت کاهن هم که هستی  و خواست که کاغذ را پاره کند ابن عباس از علم به اینده بی بهره بود و چون چنین خبر و پشگویی را از میثم  شنید که از جزییات شهادتش خبر می دهد برایش غیر قابل  هضم بود از این جهت این گونه بر خورد کرد اما میثم گفت ارام ترا انچه را از من می شنوی بنویس و نگهدار اگر انچه می گویم راست بود نگاهش دار و اگر باطل بود ان گاه پاره اش کن    و ابن عباس پذیرفت که  چنان کند میثم از بسیاری حوادث اینده اگاهی داشت و کاهی ان ها را پیشگویی می کرد این را نیز از مولایش امیرالمومنین ع فرا گرفته بود  از سر نوشت خود و افراد دیگر و این و از وقایعی که بعدا به ووع خواهد پیوست اگاه بود از این رو اورا از اصحاب سر حضرت  امیر ع می دانستند  نمونه هایی از علم غیب میثم واطلاع او از خوادث  ایتده عبارت بود از پیشگویی مرگ معاویه خبر شهادت امام حسین ع برای زنی  مکی به نام جبله دستگیری خویش توسط سر کرده طایفه خود و شهادتش به دستور ابن زیاد و ازادی مختار بن ابی عبیده ثقفی از زندان پس از شهادت  امیر مو مومنان  ع   میثم پس از شهادت  حضرت علی ع در خدمت امام حسن مجتبی ع بود ولی ملازمت او با امام حسن ع محدود به مدت زمانی بود که امام ع در کوفه حضور داشتند و چون زندگی او در کوفه بود نتوانست  با امام به مدینه مشرف شود  ولی در زمان امام  حسین ع گاهی به مکه و مدینه مشرف و به خدمت ان حضرت می رسید و حتی  در اخرین سفری که به مدینه داشت  امام را در مدینه نیافت و بدون این که امام را زیارت  کند به کوفه مراجعت  نمود وی بعد از مراجعت به فرمان ابن زیا د دستگیر و زندانی شد او به معرفی امیرالمومنین  ع بسیار مشتاق بود و افکار عامه مردم را متوجه حقانیت امام   و  عظمت  امام می نمود و حقی مدتی که از چنگال  ابن زیاد فراری بود در هر فرصت مناسب مناقب و فضایل علی ع را بیان می کرد میثم در سال 60 هجری  پس از ان  که به مدینه رفت و با رسول خد ا ص وداع نمو د پس از باز گشت به کوفه به دستور ابن زیاد  دستگیر و زندانی شد اورا بر همان درحتی دار زدند که حضرت ع خبرش را به او داده بود و نحوه شهادتش  را گفته بود  میثم همراه نه نفر  دیگر در یک روز به دار کشیده شد ولی محل دارهای انان متفاوت بود و چنانکه علی ع به او فرموده بود چوبه دار میثم  از دیگران کوتاه تر و نزدیک منزلش بود   پس از شهادت میثم  ابن زیاد از دفن او جلو گیری کرد تا ان که سه روز س از شهادتش چند تن از خرما فروشان کوفه شبانه جسد وی را ز چوبه دار ربودند و در قبری میان گودال اب در سر زمین قبیله مراد به خاک سپردند  از وقایع مهنی که در شب بیست و دوم  ذیحجه رخ داد و تو طیه دشمنان رسول خدا ص و امر ولایت   امیرالمومنین ع را اشکار کرد توطیءه هر شی  است که در فصل پس از غدیر به ان می پردازیم 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۸/۱۰
سید حسین صادق زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی