ابی الطفیل گوید روزیکه ابوبکرمرد سر جنازه. اش. حاضر بوده ام و زمانیکه باهمر بیعت کرد حضور داشتم. که علی بن ابیطالب ع گوشه یی نشسته بودجوانی یهودی خوش صورت زیبا نیکو لباس که از اولاد هارون وصی موسی بود وارد شد بالای سر عمر ایستادو گفت یا امیرالمومنین تویی دانشمندترین این امت بکتابشان و امر نبوت پیغمبرشان عمر سرش پایین انداخت یهودی با تو هستم و سخنس را تکرار کرد عمر چرا این سوال را میکنی یهودی نرد تو امده ام تا برای خود راهی بجویم زیرا در دینم بشک افتاده ام عمر دامن ابن جوان را بگیر یهودی این جوان کیست همد او علی بن ابطلب پسر عموی رسولخدا صلی لله علیه واله است او پدر حسن وحسین است دو فرزند رسولخدا صلی لله علیه واله او شوهرفاطمه دختررسول خدا صلی لله علبه واله است یهودی متوجه علی شد و گفت تو چنبن. هستی فرمود اری